دولت غَزنَوی یا غزنویان (975-1187 م.) (344 ه.ق. - 583 ه.ق.) یک حکومت ترک تبار و مسلمان در بخشی از شرق خاورمیانه و جنوب آسیای میانه بود.اما به عنوان مروج و ناشر اسلام مورد توجه و تایید خلافت عباسی بود. شهرت این حکومت در جهان، بیشتر به خاطر فتوحاتی است که در هندوستان انجام دادهاست.
از آنجا که غزنویان نخستین پایههای شهریاری را در شهر غزنین آغاز نمودند به غزنویان نامدار شدند. بنیانگذار این دودمان سلطان محمود غزنوی بود. پدران او از خانات ترک بودند که در خراسان می زیستندنامآورترین شهریاران این دودمان سلطان محمود و پسرش سلطان مسعود بودند. پس از سلطان مسعود این دودمان رو به ناتوانی گذارد و چندی بستر حوزه فرمانروایاش به بخشهایی از هندوستان و افغانستان کنونی محدود شد. حکومت غزنویان هند از نظر هنردوستی و توجه به شاعران فارسیسرا از اهمیت بالایی برخوردار است.
پادشاهی غزنویان در 404 خورشیدی.
غزنویان(1186 → 977)
اهمیت هندوستان برای غزنویان
یکی از مسائل مهمی که در دوران غزنویان از سبکتکین شروع شد و در زمان محمود به اوج رسید و در زمان جانشینان وی نیز به شدت دنبال شد لشکر کشیهای مداوم به هندوستان بود.علل این اقدام آنها اولاً این بود که هند سرزمینی غنی و آباد بود که بتکدهها و معابد هندوهای آنجا همیشه سرشار از طلا و جواهری بود که مردم برای خدایان خود هدیه میآوردند و حمله غزنویان به آنجا به معنای دستیابی به این ثروت بود.علت بعدی این بود که هندوستان کشوری کافر از نظر مسلمانان بود و لشکر کشی غزنویان به آنجا تلاشی در جهت گسترش اسلام وانمود میکرد و مخصوصا از نظر دولت عباسی جهاد در برابر کفر بود که مشروعیتی را برای حاکمین غزنه به بار میآورد.همچنین این لشکر کشیها باعث مشغول بودن سپاه غزنویان میشد که اگر این سپاه بی کار میماندند باعث ایجان مشکل و بحران در دستگاه غزنویان میگشت.
این حملات مداوم سپاه غزنویان به هند باعث شد که اسلام در آن شبه قاره گسترش یابد و همچنین باعث گشت قدرت دفاعی این کشور به علت حملات پی در پی رو به زوال گذارد و راه برای حملات بعدی غزنویان باز شود
فتح سومنات
سکه ضرب شده به نام سلطان مسعود
یکی از بزرگترین فتوحات سلطان محمود در هند فتح سومنات∗ بود که بزرگترین و مهمترین بت هندوستان بود و طولش به پنج متر بالغ میشد.هندوان دسته دسته به زیارت این بت میرفتند و صدها برهمن نیز به دعای وی مشغول بودند.این بت آنچنان برای هندوان با ارزش بود که حتی معتقد بودند دریا نیز وی را میپرستد و جزر و مد را نشانه? همین پرستش میدانستند.جواهرات فراوانی نذر این بت میشد و حتی صدها روستا وقف این بت بود.
تا قبل از اینکه غزنویان به سومنات حمله کنند، برهمنان هندو برای توجیه بیقدرتی بتهایی که به دست سپاه غزنویان نابود میشد میگفتند که این بتان مورد قهر سومنات هستند.هنگامی که سپاه 30 هزار نفری ترکان غزنویان به قصد سومنات حرکت کردند هندوان به پای سومنات افتادند که جلوی سپاه محمود را بگیرد اما سومنات برای جلوگیری از نابودی خود نیز توانایی کاری را نداشت ?و بدستور محمود نابود شد و ثروت معبد نیز به غنیمت گرفته شد.
پس از محمود تا پایان دودمان
بعد از مرگ محمود برای به حکومت رسیدن میان دو پسرش یعنی محمد و مسعود اختلاف بوجود آمد و بعد از کشمکشهایی مسعود توانست پیروز شود و به حکومت برسد اما چون حس میکرد کارگزاران پدرش با به حکومت رسیدن وی مشکل دارند، در صدد کنار گذاشتن آنها برآمد.در این زمان کارگزاران دستگاه غزنوی به دو دسته تقسیم شده بودند یک دسته پدریان یعنی طرفداران سلطان محمود و دیگران پسریان که هواداران مسعود بودند.
از جمله پدریانی که سخت مورد غضب سلطان مسعود قرار گرفت ابو علی میکال معروف به حسنک وزیر بود که چون از موقعیت اجتماعی بالایی برخوردار بود به ناچار برای از سر راه برداشتن وی، او را به انحراف مذهبی متهم نمود که شرح آن در تاریخ بیهقی آمدهاست.و سپس وی را دار زد و اموالش را مصادره نمود. این اقدام وی ضربه مهلکی بر پیکره دودمان غزنویان وارد کرد؛ زیرا وی با این کار هم خود را از داشتن کارگزاران مجرب محروم ساخت و هم وجه خود را در میان مردم که میدانستند علت اصلی بر دار کردن حسنک چیست، خراب نمود.
مسعود غزنوی نیز مانند نیاکان خود حمله به هند را در سرلوحه کارهایش قرار دارد اما دیگر از آن ثروتهای افسانهای هند خبری نبود و در نتیجه بار سنگین هزینهها بر دوش مردمی نهاده شد که مجبور بودند مالیات بپردازند و این خود باعث نارضایتی مردم بویژه مردم خراسان شد.و در نتیجه توجه بیش از اندازه مسعود به هند وی از تحرکات سلجوقیان در خراسان غافل ماند. پس از مرگ مسعود فرمانروایی غزنویان به قسمتی از غرب هند به مرکزیت لاهور محدود گشت. و در نهایت در قرن ششم هجری غوریان آخرین بقایای غزنویان را نیز از بین بردند.
سامانیان (261 - 395 ق / 874 - 1004 م) یکی از دودمانهای ایران کهن بودند که کم و بیش بر همگی سرزمینهای خراسان، هیرکان، مکران، سیستان، خوارزم و کرمان فرمانروایی کردند و باعث رشد و شکوفایی زبان فارسی دری شدند. سامانیان به زبان فارسی علاقه زیادی نشان میدادند
ساسانیان(999 → 819)
خاندان سامانی از مردم بلخ و از نوادگان بهرام چوبین ساسانی بوده و آیین زردشتی داشتند، سامانخدا بنیان گذار اعلی خانواده از روشناسان محل و فرمانروای بلخ بود. اسد والی عربی خراسان در نیمه قرن هشتم با سامان دوست شد. سامان دین اسلام را برگزید و نام پسر خود را اسد گذاشت. پسران اسد اشخاص با کفایتی بودند و در قرن نهم عهد مامون عباسی به حکمرانی محلی فرارود و هرات برگزیده شدند. مانند: علی در سمرقند، احمد در فرغانه و الیاس در هرات. ابراهیم پسر الیاس بود که بعدها به سپهسالاری دولت طاهری ایران رسید. احمد حاکم فرغانه در 874 فوت، و نصر پسرش در سمرقند جانشین او گردید. اسمعیل برادر نصر حاکم بخارا شد و همین شخص است که بعدها دولت حسابی سامانی را در سال 892 بعد از مرگ نصر گرفت و در سمرقند پایه گذاشت.
نصر یکم بنیانگذار سلسله سامانی
بنیانگذار این سلسله، نصر اول و گروهی از فرمانروایان برجسته آن، توانسته بودند دورانی از آرامش نسبی را برای ایرانیان فراهم آورند، ولی البته همه آنان چنین نبودند و همیشه نیز چنین نبود. ثبات این سرزمین با کوششهایی که توسط مرداویج زیاری برای بازگرداندن طرز حکومت پیش از اسلامی صورت گرفت و همچنین با افراط کاریهای دینی پادشاه با شکوه سامانی، نصر دوم در اواخر زندگی خود به مذهب اسماعیلی گروید و از این راه خود را با دستگاه خلافت درگیر کرد، در صورتی که این دستگاه در حقیقت تکیه گاه عمده این سلسله به شمار میرفت. با وجود این، حتی پیش از آن که نشانه سقوط سامانیان در نتیجه کشمکشهای ایشان با خاندانهای زمیندار با نفوذ یعنی «دهقانان» و خاندانهای مأموران رسمی پدیدار شود و نیز در نتیجه جنگهای درون خاندان خود ایشان و بالاخره با گسترش قدرت آل بویه در باختر و جنوب باختری ایران آشکار شود، تحولی در نوار باختری منطقه نفوذ ایشان به دست آمد که چهره جهان اسلامی را از سده پنجم هجری / یازدهم میلادی به بعد کاملاً تغییر داد. مدت درازی مجاهدان در راه ایمان، بار جنگهای دفاعی را در مرزهای امپراتوری بیزانس بر دوش داشتند و تقریباً همه ساله با هجومهایی که به «حملههای تابستانی» معروف شده بود، در سرزمینهای آل بویه پیشروی میکردند، ولی هیچ پیشرفت بزرگی برای مردم ارتدوکس و آیین آناتولی به دست نمیآمد. در فرارود و کناره دره فرغانه نیز با همسایگان غیر مسلمان زد و خوردی صورت میگرفت. که از این میان تنها بهره عمدهای که در نبرد سامانیان با همسایگانشان نصیب ایشان شد، گرفتن طراز «تلاس» در 280 ق / 893 م بود. همسایگان نامبرده شده؛ قره خانیان یا ایلخانان «هر دو نام عنوانهایی است که داشتند» بودند؛ که بر ترکان قَرلُق فرمانروایی داشتند. کشور ایشان پس از انقراض دومین فرمانروایی گوک تورکها به وجود آمده بود، که خیلی زود پاره پاره شد، به صورت دولتهای کوچکی درآمد که روابط آنان با یکدیگر خیلی هم دوستانه نبود.
زبان فارسی در دوره سامانیان
سامانیان ایجادگر دومین نو ایرانگرایی تاریخ تمدن ایران بودند و در شکلگیری فرهنگ، تمدن و دانش در ایران پس از اسلام نقش بسزایی دارند.
در دوره سامانیان، زبان فارسی از پیشرفت و شکوفایی زیادی برخوردار شد. با آن که سامانیان در کارهای اداری زبان عربی را به کار میبردند و آن را شعار وحدت خلافت میشمردند، امکان آن را فراهم آوردند تا شاعران فارسی دری همچون رودکی «وفات در 329 ق / 940 - 1 م» و دقیقی «حدود 325 - 70 ق / 935 - 80 م» از نخستین کسانی باشند که با گونهای از زبان ملی خود که از تکمیل و آمیختن لهجههای محلی گوناگون فراهم آمده بود مطلب بنویسند. این زبان در دربار سامانیان پذیرفته شد و سرانجام به عنوان زبان فارسی نوین گسترش پیدا کرد که با اندکی تغییرات آوایی تا زمان حاضر بر جای مانده است. فارسی نوین به خط عربی نوشته شد و رفته رفته هر چه بیشتر واژههای عربی به آن راه یافت که این امر تا اندازهای نتیجه پیشرفت جهانی تمدن اسلام بوده است.
امیران سلسله سامانی و مدت حکومتشان
-
سامان خدا
-
اسد بن سامان
-
یحیی بن اسد
-
نصر بن احمد (279 - 250 ه. ق.)
-
اسماعیل بن احمد، معروف به امیر ماضی (295 – 279 ه. ق.)
-
احمد بن اسماعیل سامانی، معروف به امیر شهید (301 – 259 ه. ق.)
-
نصر بن احمد، معروف به امیر سعید (331 – 301 ه. ق.)
-
نوح بن نصر، معروف به امیر حمید (343 – 331 ه. ق.)
-
عبدالملک بن نوح، معروف به امیر رشید (350 – 343 ه. ق.)
-
منصور دوم سامانی، معروف به امیر سدید (365 – 350 ه. ق.)
-
نوح بن منصور، معروف به امیر رضی (387 – 365 ه. ق.)
-
منصور بن نوح (389 – 387 ه. ق.)
-
عبدالملک بن نوح (389 – 389 ه. ق.)
-
منتصر سامانی (389 – 390 ه. ق.)
سواره نظام صفاری
سازندگیهای صفاریان
یعقوب در شهر زرنگ میان دروازه فارس و طعام، کاخی ساخت که دارالعماره نیز در آن واقع بود. همچنین بنای قسمتی از بازارهای شارستان زرنگ را که در اطراف مسجد آدینه قرار داشتند، از آثار یعقوب لیث میدانند و گفته میشود یعقوب عایدات آن را که روزانه هزار درهم برآورد میشد، وقف مسجد آدینه در سیستان و مسجدالحرام در مکه کرده بود. مقدسی نیز بنای یکی از منارههای مسجد جامع شهر زرنگ را ساخته یعقوب لیث میداند. از بناهای دیگری که به یعقوب لیث نسبت میدهند، قلعه سعیدآباد در شهرستان اصطخر است که چون بر آن غلبه یافت، خرابش کرد، ولی بعدها که به ساختمانی جهت زندان نیاز پیدا شد، دستور داد که در همان محل زندان بسازند. «و آنجا را زندان خشم گرفتگان و کسانی که از کشتن ایشان چشم میپوشید، قرار داد».
کاخ عمرولیث نیز در شهر زرنگ، میان دو دروازه فارس و طعام قرار داشت و ساختمان بزرگی که خزانه او را تشکیل میداد، میان دو دروازه کرکویه و نیشک واقع بود. بنای شهر سَینج را نیز به عمرولیث نسبت میدهند، این شهر از توابع کرمان و در نزدیکی ایالت سیستان بوده است. او در نیشابور، در کنار «میدان حسین» و در نزدیکی زندان شهر، دارالعماره ساخت. دارالعماره خراسان در عهد اکاسره تا آخر عهد طاهریان در بلخ و مرو بود، و چون دولت به بنی لیث رسید، عمرو بن لیث در نیشابور دارالعماره را ساخت و نیشابور دارالملک خراسان شد. همچنین در شهر شیراز به سال 281 هجری قمری مسجدی معروق به «جامع عتیق» بنا نهاد. «گفتهاند آن مقام هرگز از ولی خالی نبوده و بین محراب و منبر دعا را اجابت بود». ساختمان مسجد دیگری در حیرفت به عمرولیث نسبت داده میشود که در زمان تسلطش بر کرمان بنا شده است. و گفته میشود طغرلشاه در این مسجد دفن است. رباطی را نیز در راه سیستان به کرمان و فارس از آثار او به حساب میآورند. آبادانیهای عمرو در اطراف نیشابور تا سالهای بعد نیز شهرت داشته است. بیهقی مینویسد: «چون خبر او (شورش ابوعلی سیمجور و حرکت او به سوی نیشابور) به امیر محمود رسید، از شهر (نیشابور) برفت و به باغ عمرولیث در یک فرسنگی شهر فرود آمد».[
طاهر، جانشین عمرو، در بُست، باغی ساخت که دارای 9 گنبد بود و کاخی بر کناره هیرمند که به «قصر بوالحسنی» معروف است.
به بازماندگان صفاری نیز بناهایی نسبت داده میشود. مولف کتاب احیاءالملوک مینویسد: طاهر بن محمد بن طاهر خلف در زمان سلجوقیان در قلعه ارگ سیستان بنایی ساخت که به «سرای طاهری» معروف است و ویرانههای آن سخن از عظمت این خاندان دارد.
در سیرجان نیز، در اطراف شهر، دو رشته قنات وجود داشته که آب منازل و باغهای شهر را تامین می کردهاند. این دو رشته را به بازماندگان صفاری نسبت میدهند.
صَفّاریان دودمانی ایرانی بود که بر بخش هایی از ایران و افغانستان وتاجیکستان و پاکستان کنونی حکومت میکردند پایتخت ایشان شهر زَرَنگ بود و آنان را از نوادگان ساسانیان میدانستند که پس از حمله اعراب به سیستان مهاجرت کرده بودند. در زمان صفاریان زبان فارسی زبان رسمی شد و تا حدودی از مرگ تدریجی آن جلوگیری شد
یعقوب لیث صفاری مردی عیار و جوانمرد اهل سیستان بود و به دلیل محبوبیتی که میان مردم آنجا به خاطر جنگ با خوارج به دست آورده بود، توانست قدرت را به دست گیرد و به حکومت برسد. یعقوب لیث بعد از تشکیل حکومت خود، ابتدا به کرمان و شیراز حمله کرد و آن صفحات را تسخیر نمود، سپس به خراسان رفت و آنجا را فتح کرد و حکومت طاهریان را نابود ساخت. وی سپس به طبرستان رفت، ولی در جنگ با علویان طبرستان شکست خورد و عقب نشینی کرد. یعقوب لیث صفاری همیشه آرزو داشت روزی حکومت بنی عباس را سرنگون کند، به همین جهت با لشکری فراوان خوزستان را تسخیر کرد و به سوی بغداد حرکت نمود، اما در جنگ با خلیفه شکست خورد و به شدت زخمی شد. در اواخر عمر، دوباره با لشکر خود خوزستان را تسخیر کرد و قصد داشت دوباره با خلیفه جنگ کند، اما در همین زمان به طور ناگهانی بیمار شد و کمی بعد از دنیا رفت. تمامی مورخان در این که یعقوب لیث مردی بسیار شجاع و دلاور و باهوش و سیاستمدار بوده است، اتفاق نظر دارند. بعد از مرگ او برادرش عمرو لیث فرمانروای سیستان و کرمان شد. عمرو لیث هم چون برادر مردی بسیار شجاع بود، با این حال در ابتدای حکومت با خلیفه بیعت کرد. پس از چند سال عمرو لیث حکومت خراسان را از خلیفه? بنی عباس طلب کرد. خلیفه گفت که اگر عمرو در جنگ با امیر اسماعیل سامانی حاکم خراسان پیروز شود، حکومت خراسان به دست او خواهد بود. عمرو لیث در جنگ با امیر اسماعیل سامانی شکست خورد و اسیر شد و در نزد آن خلیفه? بغداد به قتل رسید.
قلمرو پادشاهان صفاری در قرن 9 میلادی
یعقوب لیث
یعقوب در سال 259 با حیله و بدون جنگ بر نیشابور دست یافت. او در خراسان تجهیزات نظامی طاهریان را تصاحب نمود و جمعی از نظامیان و مردم خراسان را به سپاه خویش ملحق ساخت. بعقوب در این زمان در اوج قدرت به سر میبرد. او پیش از تصرف نیشابور طی نامهای به محمد بن طاهر اعلام کرده بود که به دستور خلیفه، قصد تصرف سرکوبی حسن بن زید را دارد. حال بعد از تصرف در خراسان، با امکانات بهتر میتوانست این مقصود را به انجام برساند. یعقوب در مسیر حرکت خود به سوی طبرستان، گرگان را تصرف کرد. پیش از ورود او به طبرستان، بعضی از امرای محلی که با داعی کبیر دشمنی داشتند به او پیوستند. یعقوب مقاومتهای داعی کبیر و مردم را درهم شکسته تا آمل پیشروی کرد. داعی کبیر از مردم خواست تا با تشکیل دستههای نظامی کوچک، به شیوه پارتیزانی، سپاهیان یعقوب را از پا درآورند، یعقوب نیز متقابلاً بر مردم سخت گرفت: «تا ولایت چنان شد که از طعام و لباس هیچ با خلق نماند».
مردم به مقر افرادی که یعقوب به فرمانروایی بر شهرها میگماشت، میتاختند و به این طریق فرصت استقرار یافتن نیروهای صفاری را از ایشان سلب میکردند. یعقوب در تلاش برای دستیابی بر داعی کبیر وارد ارتفاعات منطقه نیز شدند، ولی عاقبت خسته و درمانده، در تلاش برای دستیابی بر داعی کبیر وارد ارتفاعات منطقه نیز شدند، ولی عاقبت خسته و درمانده، در حالی که بر پشت یاران خویش حمل میگردید، از فراز کوهها پایین آمد و چون باقی ماندن در منطقه را به ضرر خویش ارزیابی کرد، ناگزیر در محرم 261 هجری به سوی گرگان بازگشت. یعقوب در این حمله دچار صدمات بسیاری گشت، ولی توانست خسارت جبرانناپذیری بر علویان وارد آورد
طاهریان اولین حکومت مستقل ایران بعد از حمله? اعراب بودند.
در اوایل قرن سوم، طاهر بن حسین، یکی از سرداران مأمون عباسی از طرف او امیر خراسان شد و به دلیل آن که عدم اطاعت خود را از مأمون اعلام کرد، اولین حکومت مستقل ایرانی بعد از اسلام در ایران تشکیل شد و حکومت او به طاهریان معروف شد. در زمان طاهریان نیشابور به پایتختی برگزیده شد.
طاهریان در جنگ با خوارج در شرق ایران به پیروزی دست یافتند و سرزمین های دیگری مانند سیستان و قسمتی از ماوراءالنهر را به تصرف در آوردند و نظم و امنیت را در مرزها بر قرار کردند. گفته میشود که در زمان حکومت طاهریان، به جهت اهمیت دادن آنان به کشاورزی و عمران و آبادی، کشاورزان به آسودگی زندگی میکردند.
در زمان طاهریان قیام های بابک و مازیار که به ترتیب در آذربایجان و طبرستان(مازندران)رخ داد، باعث شد که آن ها را از توجه به شرق ایران باز دارد. به همین دلیل خوارج دست به شورش زدند. آخرین امیر طاهری، محمد بن طاهر نیز فردی مقتدر نبود. در نتیجه حکومت طاهریان رو به ضعف نهاد و سرانجام در میانههای سده سوم هجری به دست یعقوب لیث سرنگون شد.
امیران خانواده طاهریان عبارت اند از:
- طاهر بن حسین معروف به ذوالیمینین
- طلحه بن طاهر
- علی بن طاهر
- عبدالله بن طاهر
- طاهر بن عبدالله
- محمد بن طاهر بن عبدالله
« طاهریان نخستین سلسله ایرانی است که از اطاعت کامل خلفای بغداد سر پیچید و به تشکیل دولتی محلی و تا اندازه? زیادی مستقل در خراسان توفیق یافت. طاهریان از خاندان امیران و سرداران ناحیهای در نزدیکی هرات به نام پوشَنگ یا فوشَنج بودند و در مبارزات ابومسلم برای روی کار آوردن بنیعبّاس شرکت داشتند. در اختلاف بین پسران هارونالرشید ، امین و مأمون، طاهر پسر حسین جانب مأمون را گرفت و در جنگی که علی بن عیسی بن ماهان، سردار امین، در ری برضدّ مأمون کرد، طاهربن حسین او را شکست داد و کشت. هنگامی که مأمون به خلافت رسید به پاس این خدمات طاهر را، برای پاسداری از امنیّت شهر، شُرطه بغداد کرد و چند سال بعد حکومت خراسان را به او داد. نوشتهاند که طاهر پس از فتح بغداد، هنگامی که میخواست با امام رضا ولیعهد مأمون بیعت کند، با دست چپ با امام بیعت کرد! و گفت:
دست راست من در خراسان در بیعت مأمون است.
چون مأمون این گفته را شنید گفت:
من هر دو دست طاهر را راست میگویم تا بیعت او بر هردوی ما درست باشد.
از این جهت به طاهر لقب " ذوالیمینین " داد یعنی کسی که دارای دو دستِ راست است. باز گفتهاند که طاهر با هر دو دست شمشیر میزد و لقب ذوالیمینین به این مناسبت بدو داده شدهاست. درسال 207ه/822م، هنگامی که طاهر حکومت خراسان را داشت، روزی در مسجد جامع مرو نام خلیفه را از خطبه انداخت. اگرچه فردای آن روز او را مرده یافتند و گمان میرود که به وسیله جاسوسان خلیفه مسموم شده باشد، امّا این تاریخ را آغاز تلاش برای تشکیل حکومتهای ملّی ایرانی شمردهاند.[نیازمند منبع]
پس از طاهر ذوالیمینین جانشینان او 50 سال حکومت خراسان را داشتند و در بغداد نیز با نفوذ بسیار چندی در مقام شُرطه بودند. معروفترین امیر طاهریان، پس از طاهر ذوالیمینین، عبدالله بن طاهر است که مردی دانا و دادگر بود و با آن که نام خلیفه را در خطبه نماز جمعه میآورد و هر ساله بخشی از خراج خراسان را به دربار خلافت میفرستاد، امّا به خلیفه اجازه دخالت درامور داخلی خراسان را نمیداد. این امیر دانشمند در آبادانی نیشابور بسیار کوشید. به کشاورزی توجّهی خاص داشت و از همین رو به فرمان او کتابی درباره راه نگهداری از قناتها نوشته شد.[نیازمند منبع] دربارِ او محلّ رفتوآمد دانشمندان و شاعران و نویسندگان پارسیزبان بود. آخرین امیر طاهریان، محمّد بن طاهر، به دست یعقوب لِیث صفّار زندانی شد. وی پس از مرگ یعقوب آزاد گردید و دوباره به مقام ریاست شهربانی بغداد رسید. امّا دیگر نتوانست حکومت خراسان را به دست آورد.»
نحست چکیدهای از سلسله طاهریان
طاهریان نخستین سلسله ایرانی هستند که از سوی حکمای عباسی بر بخشهای مهمی از ایران یعنی خراسان – هندوستان – کرمان و گرگان وبرخی از مناطق طبرستان – ری و همدان حکومت کردند قبل از این در زمان خلافت امویان حکمرانان عرب بر ایران حکومت میکردند. دولت طاهریان در حدود 55 سال توانست حاکمیتی یک پارچه تشکیل دهد.
در آغاز ریشه طاهریان
طاهریان در اصل ریشه و تبار ایرانی داشتند که بنیان گذار این سلسله فردی به نام ابو طیب طاهر بن حسین بن محمد بن مصعب بن ماهان بن خزاعی است که اولین موسس آن به طاهر بن حسین معروف است.
چکیده از چگونگی تشکیل سلسله طاهریان به وسیله طاهر بن حسین
طاهر بن حسین از فرماندهان بزرگ عباسیان بود طاهر فرماندهی لشکر مامون علیه برادرش یعنی امین را بر عهده داشت و طاهر با قتل امین به عنوان حاکم شام و عراق و مغرب تعیین شد اما در چند سال بعد به حکومت تمام سرزمینهای شرق بغداد که مهم ترین آن خراسان بود منصوب گردید. استقلال طاهر از آنجا شروع شد که فعالیتهای خود را از جمله انداختن نام مامون از خطبهها و منابر مساجد شروع کرد و همین کار را ادامه داد (کمی جلوتر مفصلاً توضیح داده خواهد شد).
بذر اختلاف افکنی هارون الرشید آغازی بر سلسله طاهریان
پس از این که هارون الرشید مناطق تحت سلطه خود را بین دو فرزندش تقسیم کرد با این کار بذر اختلاف افکنی دو برادر را کاشت و این سبب اعتراض مامون شد. هارون ولایت شام و عراق را به پسرش امین و هم چنین به پسر دیگرش همدان تا نواحی شرقی ایران را خلافت بخشید. البته این موضوع به خودی خود باعث جنگ دو برادر نشد اما اقداماتی که امین یک سو گرایانه انجام میداد از جمله تحریک یکی از وزرای امین برای خلع برادرش و جانشینی پسرش موسی به جای مامون و اثر کردن آن بر روی امین با انجام دستور این که در خطبههای مختلف پس از حمد و ستایش خدای بزرگ و بردن نام امیر امین بزرگ نام مامون دیگر گفته نشود و نام پسرش بر منابر برده شود و مردم برای پسر او دعا کنند البته این یک کار نبود و امین علاوه بر این سازمان جاسوسی اطلاعاتی بَرید را در خراسان ایجاد کرد و هم چنین بخشهای از مناطق خراسان را به افرادی واگذار کرد بدون این مامون را در انجام این کار مطلع کند همین کار سبب بالا گرفتن اختلافات و شروع جنگ دو برادر شد.
جنگ طاهر و ابن ماهان
امین با اولین اقدام خود ابن ماهان را به حکومت سراسر جبل منصوب کرد (جبل نام منطقهای تقزیبا استراتژیک برای ایران به حساب میآمد و همدان، نهاوند، قم و اصفهان را در بر میگرفت) اما چند ماه بعد امین با فرستادن 50 هزار سوار به منطقه جبل به جنگ با مامون رفت. اما در همین زمان یکی از افراد صاحب نفوذ در دربار امین به نام فضل ابن سهل با وفاداری به مامون و تحریک امین خواست تا ابن ماهان به جنگ برود و این موضوع در امین اثر کرد و او را به جنگ فرستاد ابن ماهان در زمانی که والی خراسان بود ظلم وستمهای بسیاری در حق مردم خراسان کرده بود و این موضوع باعث میشد تا مردم با جدیت بیشتری با حنگ با او بروند. در همین زمان بود که مامون نیز سردار سپاه خود را انتخاب کرد و طاهر را به جنگ با ابن ماهان فرستاد. ابن ماهان با دست کم گرفتن طاهر و اقدامات بچه گانهای که انجام داد در ری با 4 هزار سوار طاهر روبرو شد و ضربه به شدت مهلک خورد و پس از آن با درگیریهای زیادی ابن ماهان را کشت و پس از آن بود که مامون به او لقب ذوالمینین را داد (صاحب دو دست راست) در مورد این که چرا به طاهر این لقب را دادهاند چند روایت وجود دارد که معتبرترین آنها آن است که طاهر پرچمدار ابن ماهان را باشمشیری که بر دو دست گرفته بود ضربهای سخت بر سر او وارد میکند و او را میکشد و پرچم را به زیر میآورد.
پیروزیهای پی در پی طاهر بن حسین و سقوط امین
اما طاهر پس از این جنگ فتوحات بسیاری از جمله بر جنگهای همدان، قزوین، حلوان و اهواز را انجام داد و توانست تا به برخی از توابع اهواز مانند یمامه، بحرین و عمان چیره شود اما بعد از این طاهر از طریق را خشکی به کوفه رسید و والیان دو شهر کوفه و بصره خود راتسلیم او کردند و طاهر نیز به خاطر همین کار آنها را نکشت و علاوه بر این آنها را در همان مقام ابقا کرد سپس شهر مداین را تصرف و بغداد را محاصره کرد و پس از کش و قوسهای فراوان امین که تا رود دجله به عقب آمده بود و شکستش حتمی شده بود به دریا گریخت اما در همین هنگام طاهر به رود دجله رسید و با تلاشهای بسیار زیادی کشتی ای که امین بر آن سوار بود را با سنگ و چوب سوراخ کرد ام طاهر به همین مقدار بسنده نکرد و باپریدن به داخل آب امین را از آب سالم بیرون آورد و او را به بند کشید ولی سرانجام یکی از یاران طاهر او را کشت در 3 سال بعد، پس از قتل امین مامون با امام رضا بیعت کرد و او را به ولیعهدی معرفی کرد اما خیلی از سرداران عباسی و موالیهای آنها از ولیعهدی امام ناخشنود شدند و با هرج و مرج شدن ماجرا مامون با خوراندن انگور سمی امام رضا را به شهادت رساند.
تاسیس حکوت طاهریان
پس از ماجرای به شهادت رساندن امام رضا (ع) و ناراحتیهای مامون از کشته شدن برادرش به وسیله طاهر و با میانجیگری وزیز وقت مامون در عهدی با طاهر بن حسین اجازه تاسیس دولت طاهریان را از منطقه جبل تا غرب را داد و به این صورت طاهر بن حسین دولت طاهریان را تاسیس کرد اما چند ماه طاهر فوت کرد در مورد فوت طاهر موارد زیادی مطرح میشود از جمله عارضهای که در چشم او ایجاد شد عدهای بر اساس تب بسیار بالا و عدهای نیز معتقند مکر مامون و ریختن سم در ترسی ای که طاهر با غذایی که شکار کرده بود باعث مرگ او شده است.
نظر مامون درباره سردار سپاه خود طاهر بن حسین
مامون میگفت او هیچ وقت از کسی پروا نداشت و در کارها سستی نمیکرد و همیشه مردی فراتر از انتظار بود. زمانی که بغداد را فتح کرد هیچ چیزی برای خودش نخواست وشفاعت وزیران و مریدان امین را کرد از قتل بسیاری از مردم عادی توسط مامون گذشت.
رسیدن حکومت به طلحه بن طاهر پس از مرگ طاهر
پس از مرگ طاهر حکومت به پسرش رسید در کل طلحه هفت سال حکومت کرد که مهم ترین اقدامات او جنگهای بی پایان با خوارج بود که نتیجه خاصی را هم در بر نداشت.
آعاز حکومت عبدالله بن طاهر
عبدالله با توجه به این که با فرزند مامون به دنیا آمد مامون عبدالله را مثل فرزند خود تربیت کرد و به او مانند فرزندش در کارهای مختلف دربار وظیفهای میداد و عبدالله از این نظر بسیار به ماون علاقهمند بود. از جمله کارهای موثر او در این دوره لشکر کشی به منطقه جزیره، فتح مصر و فتوحات دیگری در همین مناطق البته با اقتدار بود. او پس از این جنگها توانست به منطقه اسکندریه (ناحیهای در جنوب اسپانیا) برود و آنجا را فتح کند.
جنگ عبدالله با خرم دینان
خرم دینان در واقه فرقهای بودند که پس از قتل ابومسلم خراسانی بر ضد عباسیان برخاستند خرمیه در واقع نهضتی در جهت اصلاح آیین مزدک بود که عبدالله بن طاهر با آنها جنگید و انها را شکست داد.
قیام علویان
در زمان طاهریان قیامهایی علیه آنها صورت گرفت از جمله قیام محمد بن قاسم علوی بر ضد طاهریان و عباسیان بود قاسم که از نوادگان امام سجاد بود در نواحی خراسان قیام کرد و به دلیل اخلاق نیکویی که داشت در بین مردم بسیار مورد اعتماد بود و به راحتی مردم را قانع میکرد زمانی که در مسجد پیامبر (ص) ملازم بود تعدادی از مردم خراسان با او بیعت کردند ولی در جنگ با عبدالله شکست خورد و سپس عبدالله او را به بغداد فرستاد اما توسط یارانش از زندان فرار کرد ودیگر هیچ کسی نتوانست او را پیدا کند.
قیام مازیار
اما قیام دوم قیام مازیار بود که حواد خاصی داشت مازیار در کل با طاهریان روابط خوبی نداشت و خراج را مستقیماً به بغداد میداد همین کینه توزیهای بین مازیار و عبدالله با دخالت افشین که یکی از سرداران معتصم بود شدت گرفت و سر انجام با کمک روستاییان و شهرنشینان در منطقه طبرستان شورش کردند ابتدا مازیار توانست بر قسمتهایی از ساری و آمل مسلط شود اما با فرستادن نیروهای بسیار زیادی از ری و بغداد از سوی معتصم مازیار محاصره شد و سرانجام دستگیر و به بغداد فرستاده شد و معتصم که از حیله گری افشین آگاه شده بود او را با افشین در بغداد روبرو کرد و پس از اقرار مازیار بر کمک افشین به او مازیار به 500 ضربه شلاق محکوم شد که پس از تحمل 450 شلاق مرد اما به همین صورت افشین به زندان محکوم شد ودر همان زندان چند سال بعد مرد. عبدالله بن طاهر پس از گذشت 15 سال و حکومت بر مناطق مهم ایران سر انجام در نیشابود در گذشت.
رسیدن پسر عبدالله به قدرت
پس از عبدالله پسر او طاهر بن عبدالله با میانجیگری قاضی القضات دواد به جای پدر نشست در زمان طاهر اتفاقات و بلایای طبیعی به شدت در ایران اوج گرفت مانند باد سردی که از سمت ترکستان میوزید و باعث کشته شدن تعداد زیادی از مردم به وسیله بیماری زکام شد بعد از زلزلهای بسیار مهیب رخ داد و حدود شصت هزار نفر زیر آوارها جان خود را از دست دادند و در این دوران به شدت بر مردم ایران سخت گذشت.
سراشیبی سلسله طاهریان
بعد از طاهر حکومت به دست محمد بن طاهر افتاد و این فرد با خود سریها و اقدامات ساده خود باعث کوچک شدن سلسله طاهریان شد در زمان او علوان بر طبرستان، آمل، ساری و ری مسلط شدند اما پس از چند سال با فشارهای خارجی محمد بن طاهر با نیروهای بی شماری بر بسیاری از مناطق طبرستان مسلط شدند در همین زمان بود که یعقوب لیث صفار به هرات لشکر کشید و در جنگی سخت موفق به شکست آنها شد بعد از آن بود که یعقوب بر مناطق کرمان، فارس و بلخ چیره شد و دودمان طاهریان را از این ولایات برچید.
پایتخت طاهریان
پایتخت طاهریان در ابتدا شهر مرو بود که امروزه به نام ترکمنستان است اما عبدالله بن طاهر آن را به نیشابور برد.
ریشه طاهریان
طاهریان خود یک خاستگاه اصیل ایرانی و زندگی اشرافی داشتند در ضمن از منافع توده مردم نیز غافل نبودند و با مواردی مانند ترویج علم و فرهنگ و تشویق شعرا دانش وسیع و فعالیت ادبی در میان فرمانروایان جایگاه ممتازی داشتند در ضمن بیشتر امیران طاهری شاعر نیز بودهاند.
اوضاع اداری و فرهنگی طاهریان
طاهریان امیرانی بخشنده بودند و خواستههای مردم را شخصاً رسیدگی میکردند با افرادشان بسیار مهربان بودند در یکی از این موارد فضل بن محمد مسئول رابط بین مردم و امیر در هنگام انجام وظیفه خود اندکی تاخییر میکند عبدالله از او میپرسد چرا دیر کردی؟ گفت کاری شخصی داشتم مانده بودم کارم را انجام دهم یا به پیش شما بیایم و کار مردم را رسیدگی کنم در همین زمان بود که عبدالله به او دستور میدهد تو برو و من نیز کار دارم الان وقت انجام دادن این کار را ندارم بعد از این که فضل ناراحت از این که نه کار خودش را انجام داده و نه کار مردم را بیرون میآید مردم به سمت او میروند و با عجله نامههای خود را بیرون میآورند و همه نامهها را امضا شده میبینند یا در مورد دیگر عبدالله بن طاهر که به علت فتوحات و جنگهای زیادی که انجام میداد معمولاً کمتر در خراسان بود به همین دلیل یک نایبی در خراسان منصوب میکند اما این حاکم ظالم با مالیاتهای مردم کاخی مجلل برای خود میسازد و مزارع مردم را تصرف میکند تا این که روزی عبدالله به خراسان میآید و از مردم درباره حاکم سوال میکند اما مردم سکوت میکنند در همین زمان بود که عبدالله میفهمد و دستور میدهد کاخ او را خراب و او را از مقامش برکنار و زمینهای مردم را به همراه خسارت هایشان به آنها باز می گرداند.
ورزشهای مورد علاقه طاهریان
در زمان طاهریان شکار، شطرنج و چوگان ورزش مورد علاقه آنها بود و آنها برای گذراندن اوقات بی کاری خود معمولاً چوگان بازی میکردند.
طاهریان مبلغان آیینهای ایرانی
اما در زمان طاهریان دستگاههای اداری و لشکری به دست کارداران و دبیران ایرانی اداره میگردد از این راه شیوههای کشور داری و آیینهای کهن ایرانی هم مانند میراث ساسانیان به آنها منتقل شد. اسلام در این زمان در عمق جان مردم ریشه گرفت و زبان عربی زبان سیاست و علم بود اما زبان فارسی هم چنان در بین مردم جای داشت.
دیوان سالاری
در زمان طاهریان امور اداری توسط سازمانهایی به نام دیوان اداره میشد اما یکی از کارهای شگفت انگیز که توسط طاهر اتفاق افتاد گماشتن افرادی بود که در آن دیوان تجربهای نداشتند اما همین افراد توانستند در دیوانهایی مانند خراج (وزارت دارایی)، دیوان خاتم (دبیر خانه شاهی) و دیوانهای دیگر تسلط کامل پیدا کنند طاهر چند سال بعد در این باره میگویید من این افراد را برگزیدم تا مردان سیاست فکر نکنند افراد دیگر حق دخالت در امور مملکتی را ندارند. تعلیم و تعلم در زمان طاهریان بسیار اهمیت داشت و طاهر در عهد نامه خویش به فرزندش سفارش کرد که فقیهان و حاملان دین و عاملان به کتاب خدا را برگزینید و در کارها با آنها مشورت کنید. طاهریان به آداب و حمکتهای ایرانی توجه و گرایش خاصی داشتند و همواره چه در بغداد و چه در خراسان آیینهای کهن ایرانی را به دیگر افراد میآموختند البته این نکته نیز قابل ذکر است که بخش محمی از کتابهای ایران در پایتخت ایران یعنی مرو نگه داری می شده است. اما در مورد مذهب باید گفت طاهریان روابط بسیار نزدیکی با شیعیان داشتند چنان که محمد بن ابی العاس برادر زن طاهر فردی شیعی مذهب بود و بر سر شیعه با برخی عالمان و ادبیان دربار مامون بحث میکند و آنها را در این مباحثه محکوم میکند که باعث ناراحتی و عصبانیت مامون میشود که طاهر میانجیگری میکند. در زمان طاهریان نهادهای اصلی کشور دبیری، شرطه، برید، قضا و سپاه نام داشت که هرکدام کار مخصوص به خود را انجام می دانند. در زمان طاهریان به قیامهای علویان، طبرستان، عراق قاطعانه ایستادند و به این وسیله حمایت خود را از عباسیان اعلام کردند در ضمن در آن زمان با خوارج که مردمانی شورش گر و مفسد شده بودند به شدت برخورد کرد و آنها را نابود کرد زوال طاهریان نیز به دست یعقوب لیث صفار اتفاق افتاد که در متن به آن کاملاً اشاره شد.